بالا بردن ارزش از نظر شهید بهشتی
بالا بردن ارزش
. به نظر شهید مطهری یک علت اساسی در کار است که مورد غفلت واقع شده است . ریشه اجتماعی پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل به ریاضت ، یا میل مرد به استثمار زن ، یا حسادت مرد ، یا عدم امنیت اجتماعی ، یا عادت زنانگی نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در اینها جستجو کرد . ریشه این پدیده را در یک تدبیر ماهرانه غریزی خود زن باید جستجو کرد
به طور کلی بحثی است درباره ریشه اخلاق جنسی زن از قبیل حیا و عفاف ، و از آنجمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد . در اینجا نظریاتی ابراز شده است
دقیقترین آنها اینست که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است . زن با هوش فطری و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمیتواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده زور با زوی مرد بر نمیآید ، و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب ، و زن را مظهر معشوقیت و مظلومیت قرار داده است . در طبیعت ، جنس نر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده است . به قول ویل دورانت : " آداب جفتجوئی عبارت است از حمله برای تصرف در مردان ، و عقب نشینی برای دلیری و فریبندگی در زنان . . . مرد طبعا جنگی و حیوان شکاری است ، عملش مثبت و تهاجمی است . زن برای مرد همچون جائزهای است که باید آنرا برباید "
وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همانطور که متوسل به زیور و خودآرائی و تجمل شد که از آن راه مرد تصاحب کند ، متوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نیز شد . دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد
ویل دورانت میگوید : " حیا امر غریزی نیست بلکه اکتسابی است . زنان دریافتند که دست و دلبازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند
آب غالب شد بر آتش از لهیب |
زآتش او جوشد چو باشد در " حجیب " |
چونکه دیگی حایل آمد آن دو را |
نیست کرد آن آب را کردش هوا |
مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور میرود ، در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانی او متنفر است . مرد همیشه عزت و استغناء و بی اعتنائی زن را نسبت به خود ستوده است
نظامی میگوید :
چه خوش نازی است ناز خوبرویان |
زدیده رانده را از دیده جویان |
به طور کلی رابطهای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گرانبهائی از طرف دیگر ، همچنانکه رابطهای است میان عشق و سوز از یک طرف و میان هنر و زیبائی از طرف دیگر ، یعنی عشق در زمینه فراقها و دست نارسیها میشکفد و هنر و زیبائی در زمینه عشق رشد و نمو مییابد
برتراند راسل میگوید : " از لحاظ هنر مایه تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد "